پارت هشتم
با بوی هات چاکلت چشمامو باز کردم.. اولین چیزی که دیدم یک شات هات چاکلت و بیسکوییت بود..
بلند شدم و دیدم امیر هم بیدار شده و روی صندلی کناریم نشسته..=روی صندلی خوابت برده بود..
، هووم.. مرسی..، و لیوان کاغذی هات چاکلتو برداشتم.. بخارش به صورتم برخورد میکرد.. بوی شکلات..
کمی فوتش کردم.. متوجه نگاه خیره امیر شدم..=چیه؟.. نگاه میکنی..
امیر دستشو روی سرم کشید..=خیلی با نمک شدی..
با این حرف امیر ابرو هامو بالا انداختم و نا خوداگاه لبخند زدم..=گونه هات گل انداخت..
امیر نگاهشو بهم داد..=جدی؟..
، ی بیسکوییت برداشتم و به امیر دادم..=آره..
بعد از بیسکوییت کنار هم روی کاناپه نشستیم..
کرمم گرفته بود..
بلند شدم و سمت یخچال رفتم.. یک قالب یخ برداشتم و پشت سرم مخفی کردم و سمت امیر برگشتم.. اووف.. دستم داره یخ میزنه..
امیر پلکاش رو هم بود..
قالب یخو تو یک ثانیه داخل لباس امیر انداختم و عین جت از پله ها بالا رفتم.. به اتاقم رفتم و درو قفل کردم..
هوووف..، به دست هام نگاه کردم.. بخاطر یخ قرمز شده بود..
از آب متنفرم.. بیخیال..
حدود دو دقیقه گذشت.. با احتیاط کامل در اتاقو باز کردم.. خب.. خبری نبود.. از اتاق بیرون اومدم.. به پایین سرک کشیدم.. امیر هنوز تو همون حالت دراز کشیده بود.(همیشه بیخیاله//: )
از پله ها پایین رفتم و بالای سر امیر ایستادم.. خبری از یخ نبود..
تا حواسم پرت شده بود امیر توی یک حرکت منو روی کاناپه انداخت.. و دستامو بالای سرم نگه داشت.. زانوشو گذاشت روی پاهام..=امیر ولم کن.. ببخشید!..
....
..
.
.. Ayhan_mihrad
...
زندگی پادشاه ماه
پارت نهم.
امیر تک خنده ای کرد..=تو که انقدر میترسی چرا کرم میریزی؟
و مشغول قلقلک کردن آیهان شد..
، امیر میدونست قلقلکیام و از عمد خواست خندمو دراره...
هردومون کلی خندیدیم..
امیر بیخیالم شد و درست کنار هم نشستیم..
بهم نگاه کرد و دستشو دور گردنم حلقه کرد..=آهنگای روسی گوش میدی؟
، سرمو به نشونه تائید تکون دادم..=همشون نه.. فقط آهنگای رئوف و فایک.. دوقلو های بیست و سه ساله.. مسلمونن.. صداشون یک آرامش خاصی داره..
امیر لب پایینشو بیرون داد و سرشو تکون داد..=و تو کودوم آهنگشونو دوست داری؟
، کمی فکر کردم..=همه آهنگاشون عالین.. ولی من آهنگ:
"Can't buy me loving"
رو دوست دارم..، امیر خودشو بهم چسبوند و گونمو بوسید.. چی؟!.. این اسکل گاو چرا منو بوس کرد؟.. تا حالا اینکارو نکرده بود.. نگاه گیجمو بهش دادم.. گونه هاش گل انداخته بود..=امیر.. الان تو.. چرا منو بوس کردی مرتیکه؟؟
امیر قهقه ای زد..=مگه برادرا نمیتونن همو ببوسن؟
، نمیدونم.. از تو همه چی بر میاد.. میگم.. امیر؟
امیر بهم نگاه کرد..=جونم؟
، امم.. یه چند وقتیه چشمام یکم تار میبینه..
امیر که انگار از قبل متوجه این موضوع شده بود ری اکشن خاصی نشون نداد..=اون رفیقم.. آرمانو میشناسی؟
آره میشماسمش.. انگار رادیو حرف میزنه..
امیر چشماشو تو کاسه چرخوند..=همون.. دندون پزشکه توی مطبی که کار میکنه دکتر چشم هم هست.. میخوای بریم؟
، امم.. اگر عینکی شدم چی؟
امیر برای اینکه اذیتم کنه نیشخندی زد..=به جذابیتت اضافه میشه و جمع دخترایی که روت کراشن بیشتر میشه..
، پوزخندی زدم..=الان اعتراف کردی که من ازت جذاب ترم..
امیر ادامو درآورد..
...
..
.
. Ayhan_mihrad
..
...